استاد محمد سیاه قلم، نابغه ای فراموش شده
امتیاز دهید
محمد سیاه قلم یا محمد بن محمودشاه خیام، یا غیاثالدین محمد نقاش تبریزی، نگارگر قرن پانزده میلادی یا نه قمری ایران است. این هنرمند یکی از بحث برانگیزترین نقاشان ایرانی است. ناماش با عنوان سیاهقلم در منابع تاریخی ذکر نشدهاست. به واقع سیاهقلم برای او نامیست مستعار، که به معنی نوعی نقاشیست که در آن از رنگهای سیاه و سفید استفاده میشود. درسرای توپقاپی استانبول، سه مرقع حاوی نقاشیهای با امضای محمد سیاهقلم موجود است، که امضای مربوطه احتمالن بعدها به آن اضافهشده. نگارههای وی شبیه سبکهای معمول نگارگری ایرانی نبوده، شیوهٔ عجایبنگاری یا گروتسک منحصر به فردی داشته، و تصویرگر شیاطین و دیوها و سیاهان و بردگان و عشایر و دراویش است. در آثارش، هیچ چشماندازی در پشت نگاره تصویرنشده و شخصیتهایی که با رنگهای تیره رنگآمیزی شده، عمومن مشغول حرکات نمایشی یا آیینی هستند. برخی از محققین، ریشهٔ تصاویر امضا شده با نام سیاهقلم را از آسیای مرکزی قرن پانزدهم و متاثر از نقاشی چینی و اویغوری میدانند. اما رابینسون معتقد است که سیاهقلم، همان درویش محمد نقاش است که با دلایل زیرین بعید به نظر میرسد.
هنرپژوهانی مثل آرتور پوپ و بازیل گری، بر این اعتقادند که غیاثالدین نقاش، نگارگر دربار تیموری بود که در سال ۸۲۲ قمری به عنوان سفیر بایسنقرمیرزا، به همراه یک هیئت سیاسی و تجاری رهسپار چین شد، و دیدههای خویش را به قلم و تصویر درآورد. سفرنامهٔ قلمی وی در چند منبع تاریخی از جمله زبدهالتواریخ حافظ ابرو نقل شدهاست. اما با پژوهش یعقوب آژند در مقابله و قیاس بندهای سفرنامهٔ مذکور که در زبدهالتواریخ حافظ ابرو آمده، با برخی نگارههای سیاهقلم، این اندیشه قوت میگیرد که محمد سیاهقلم همان غیاثالدین نقاش دربار تیموری است، و سفرنامهٔ مصور وی، همان تصاویر مرقعات موزهٔ سرای توپقاپی استانبول است که با امضای محمد سیاهقلم میشناسیم. با این اوصاف میتوان گفت سیاهقلم یا غیاثالدین، یکی از شاگردان عبدالحی نقاش تبریزی بود که اواخر دههٔ ۸۱۰ قمری به همراه چند تن دیگر از هنرمندان وارد دربار هرات شده، در ۸۲۲ قمری همراه هیئتی چند صد نفره از تاجران و غلامان و دبیران عازم سفر چین شد. غیاث الدین مامور شد «که از آن روزی که از دارالسلطنهٔ هرات بیرون رود تا به روزی که بازآید در هر شهر و ولایت آن چه بیند از چگونگی راه و صنعت ولایت و عمارت و قواعد شهرها و عظمت پادشاهان و طریقهٔ ضبط و سیاست ایشان و عجایب آن بلاد و دیار و اطوار ملوک نامدار روز به روز به طریق روزنامه ثبت نماید». سفرنامهٔ قلمی سیاهقلم که حاصل این سفر بود بجز نقل در زبدهالتواریخ حافظ ابرو، در مطلع سعدین عبدالرزاق سمرقندی نیز نقل شدهاست. گزارش مصورش از این سفر نیز، که احتمالن به صورت مرقعی نزد شاهان تیموری و سپس امیران آق قویونلو در تبریز، و پس از آن در کتابخانهٔ سلطنتی صفوی در تبریز محفوظ بوده، در سال ۹۲۰ قمری و پیرو نبرد چالدران و به غنیمت بردن موجودی کتابخانهٔ تبریز توسط سلطان سلیم اول، سلطان عثمانی به ترکیهٔ امروزی منتقل شدهاست. از وی بجز نگارههای با امضای سیاهقلم، نقاشیهای دیگری در همان شیوه و با امضای محمدبن محمودشاه خیام در مرقعات استانبول و دییتس برلین موجود است
بیشتر
هنرپژوهانی مثل آرتور پوپ و بازیل گری، بر این اعتقادند که غیاثالدین نقاش، نگارگر دربار تیموری بود که در سال ۸۲۲ قمری به عنوان سفیر بایسنقرمیرزا، به همراه یک هیئت سیاسی و تجاری رهسپار چین شد، و دیدههای خویش را به قلم و تصویر درآورد. سفرنامهٔ قلمی وی در چند منبع تاریخی از جمله زبدهالتواریخ حافظ ابرو نقل شدهاست. اما با پژوهش یعقوب آژند در مقابله و قیاس بندهای سفرنامهٔ مذکور که در زبدهالتواریخ حافظ ابرو آمده، با برخی نگارههای سیاهقلم، این اندیشه قوت میگیرد که محمد سیاهقلم همان غیاثالدین نقاش دربار تیموری است، و سفرنامهٔ مصور وی، همان تصاویر مرقعات موزهٔ سرای توپقاپی استانبول است که با امضای محمد سیاهقلم میشناسیم. با این اوصاف میتوان گفت سیاهقلم یا غیاثالدین، یکی از شاگردان عبدالحی نقاش تبریزی بود که اواخر دههٔ ۸۱۰ قمری به همراه چند تن دیگر از هنرمندان وارد دربار هرات شده، در ۸۲۲ قمری همراه هیئتی چند صد نفره از تاجران و غلامان و دبیران عازم سفر چین شد. غیاث الدین مامور شد «که از آن روزی که از دارالسلطنهٔ هرات بیرون رود تا به روزی که بازآید در هر شهر و ولایت آن چه بیند از چگونگی راه و صنعت ولایت و عمارت و قواعد شهرها و عظمت پادشاهان و طریقهٔ ضبط و سیاست ایشان و عجایب آن بلاد و دیار و اطوار ملوک نامدار روز به روز به طریق روزنامه ثبت نماید». سفرنامهٔ قلمی سیاهقلم که حاصل این سفر بود بجز نقل در زبدهالتواریخ حافظ ابرو، در مطلع سعدین عبدالرزاق سمرقندی نیز نقل شدهاست. گزارش مصورش از این سفر نیز، که احتمالن به صورت مرقعی نزد شاهان تیموری و سپس امیران آق قویونلو در تبریز، و پس از آن در کتابخانهٔ سلطنتی صفوی در تبریز محفوظ بوده، در سال ۹۲۰ قمری و پیرو نبرد چالدران و به غنیمت بردن موجودی کتابخانهٔ تبریز توسط سلطان سلیم اول، سلطان عثمانی به ترکیهٔ امروزی منتقل شدهاست. از وی بجز نگارههای با امضای سیاهقلم، نقاشیهای دیگری در همان شیوه و با امضای محمدبن محمودشاه خیام در مرقعات استانبول و دییتس برلین موجود است
آپلود شده توسط:
mahshidpessac
1391/04/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی استاد محمد سیاه قلم، نابغه ای فراموش شده
استاد مهدی حسینی - استاد دانشگاه هنر تهران و...- ثابت کرده اند اصل این نقاشی ها چینی است و ربطی به ایران ندارد.